سروده هاى علیرضا سُرایش




بى صدا

مى روى از پیش من اى پروانه،

هر زمانى که شوم بلبل و چون شمع بسوزم به گریبان گُلى

کاش یک بار بیایى و بمانى و بدانى چه سُرایم

ز چه گویم،

شاید

اسب آن قلبِ گریزان تو ماند

شاید

شیهه ى مِهر زند بر دلِ دلتنگ کسى .

آن که عمرى است پریشان شماست



آخرین جستجو ها